★Kim Taehung
هوممم..ساعت ۱۰ صبح بود
آفتاب امروز از پشت ابرا اومده بیرون>>
چشمانم رو به آرومی از هم فاصله دادم و کمی بعد متوجه شدم جسمی من رو به آغوش گرفته
درسته! کیم تهیونگ؛ اون همسر منه.
به صورت بی نقصش..و چشمای کشیده اش درحالی که بسته اند خیره شدم
دستانم را بالا آوردم و موهای براق مشکی اش را از صورتش کنار زدم و نوازششون کردم
کمی بعد جسم بی حالش تکون خورد و اون آروم آروم چشمای تیله ایه مشکیش را نمایان کرد
-...
سکوت کرده بودم و با عشق به چشمای زیبایش خیره شدم
+اوه..دخترکوچولوم!!
بیدار شدی؟
-..
کمی نگذشت تا متوجه لب زدن پسر شدم
-آره بیدارم.خوب خوابیدی ماه درخشانم؟
پسر لبخندی به لبانش دست داد و گفت
+اوهوم،آغوشت مکان مناسبی برای آرامش منه
حتی به شوخیم نمیتونم به زبون بیارم آرامش رو تو جسم کوچیکت حس نکردم
دختر خجالت کشید و محکم خود را به آغوش پسر فشرد
+ماهم،دوست داشتم ازت یه سوالی بپرسم
-جونم؟!
+به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟ چه معنایی برات داره؟؟
-اوه..دختر کوچولوم سوال خیلی عمیقی پرسیدی
اولین باری که دیدمت غرقت شدم
تو با لباس سفیدت و موهای مشکیت
دقیقا رو به روی من
شمع هارو فوت کردی!
بعد کمی خیره شدن به موقعیتت و فکر کردن به این نتیجه رسیدم که تولدت بود و درستم فکر کردم
دورت جمعی زیاد بود،دوستات!
جام رو تغییر دادم بلکه بتونم نزدیک تر ببینمت
فکرم نمیکردم،مطمئن بودم پریزادی!
چشمای درشتت که ذوق و شادی بینهایت رو میشد حدس زد
اونها..اونها من رو غرق کردن
صدای دلنشینت و لبخندت پریزاد!
اون موقع به همچین سوالی پی بردم
بله،اعتقاد دارم
من تورو دیدم!؛
دخترکوچولوم روزی که باهات آشنا شدم
بعد کلی استرس و هیجان
روز من بود!! بعد اون همه سختی و مقاومت تو فرشته ای بودی که آغوشت را با من تقسیم کردی
به همون لحظه ای که «بله» رو گفتی؛قسم میخورم!
هیچگاه لبخند دلنشینت
چشمای درشت و مشکی براقت
و صدات! پریزاد،تاکید میکنم هیچگاه فراموش نخواهم کرد
طعم لبای دوست داشتنیت
و حاضرم وقتی دستات به دور کمر من فشرده میشه،یعنی دقیقا امن ترین جا برای من
تا نفس های آخرم بمیرم
پریزاد! تو فرشته و معجزه ی منی!𖤐
کلمه ی عشق کافی نیست
ولی میتونم بگم بدون تو نفس کشیدن برام یه رویاس
دختر کوچولوم،عاشقانه میپرستمت.
_____
..The End
بد شد؟ از نظرم خیلی خوب ننوشتم
جدیدا بخاطر امتحانا مغزم ناقص شده😃🌱
لطفا نظرتون رو بگید.
درخواستی؟
آفتاب امروز از پشت ابرا اومده بیرون>>
چشمانم رو به آرومی از هم فاصله دادم و کمی بعد متوجه شدم جسمی من رو به آغوش گرفته
درسته! کیم تهیونگ؛ اون همسر منه.
به صورت بی نقصش..و چشمای کشیده اش درحالی که بسته اند خیره شدم
دستانم را بالا آوردم و موهای براق مشکی اش را از صورتش کنار زدم و نوازششون کردم
کمی بعد جسم بی حالش تکون خورد و اون آروم آروم چشمای تیله ایه مشکیش را نمایان کرد
-...
سکوت کرده بودم و با عشق به چشمای زیبایش خیره شدم
+اوه..دخترکوچولوم!!
بیدار شدی؟
-..
کمی نگذشت تا متوجه لب زدن پسر شدم
-آره بیدارم.خوب خوابیدی ماه درخشانم؟
پسر لبخندی به لبانش دست داد و گفت
+اوهوم،آغوشت مکان مناسبی برای آرامش منه
حتی به شوخیم نمیتونم به زبون بیارم آرامش رو تو جسم کوچیکت حس نکردم
دختر خجالت کشید و محکم خود را به آغوش پسر فشرد
+ماهم،دوست داشتم ازت یه سوالی بپرسم
-جونم؟!
+به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟ چه معنایی برات داره؟؟
-اوه..دختر کوچولوم سوال خیلی عمیقی پرسیدی
اولین باری که دیدمت غرقت شدم
تو با لباس سفیدت و موهای مشکیت
دقیقا رو به روی من
شمع هارو فوت کردی!
بعد کمی خیره شدن به موقعیتت و فکر کردن به این نتیجه رسیدم که تولدت بود و درستم فکر کردم
دورت جمعی زیاد بود،دوستات!
جام رو تغییر دادم بلکه بتونم نزدیک تر ببینمت
فکرم نمیکردم،مطمئن بودم پریزادی!
چشمای درشتت که ذوق و شادی بینهایت رو میشد حدس زد
اونها..اونها من رو غرق کردن
صدای دلنشینت و لبخندت پریزاد!
اون موقع به همچین سوالی پی بردم
بله،اعتقاد دارم
من تورو دیدم!؛
دخترکوچولوم روزی که باهات آشنا شدم
بعد کلی استرس و هیجان
روز من بود!! بعد اون همه سختی و مقاومت تو فرشته ای بودی که آغوشت را با من تقسیم کردی
به همون لحظه ای که «بله» رو گفتی؛قسم میخورم!
هیچگاه لبخند دلنشینت
چشمای درشت و مشکی براقت
و صدات! پریزاد،تاکید میکنم هیچگاه فراموش نخواهم کرد
طعم لبای دوست داشتنیت
و حاضرم وقتی دستات به دور کمر من فشرده میشه،یعنی دقیقا امن ترین جا برای من
تا نفس های آخرم بمیرم
پریزاد! تو فرشته و معجزه ی منی!𖤐
کلمه ی عشق کافی نیست
ولی میتونم بگم بدون تو نفس کشیدن برام یه رویاس
دختر کوچولوم،عاشقانه میپرستمت.
_____
..The End
بد شد؟ از نظرم خیلی خوب ننوشتم
جدیدا بخاطر امتحانا مغزم ناقص شده😃🌱
لطفا نظرتون رو بگید.
درخواستی؟
۱۰.۱k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.